گاه نوشت های یک "من"

گاه نوشت های یک "من"
طبقه بندی موضوعی
چند سال پیش یادمه دوستم می گفت توی یه مراسم عروسی، یه خانوم که از خونواده مرفهی بود، یه گردنبند مروارید گردنش انداخته بود. همه کلی به به و چه چه می کردن. دوست من تو فکر رفته بود که اگه همین گردنبندو یه آدم با وضع مالی متوسط یا پایین بندازه همه قضاوتشون اینه که قطعا بدله.... امروز که داشتم کتاب "بهترین شکل ممکن" مستور رو میخوندم با خودم فکر کردم هرچند که من مستور رو خیلی دوس دارم، اما اینکه ماها سعی میکنیم از دل نوشته های مستور چیزی بیرون بکشیم و بهش فکر کنیم و میخوایم حتما بگیم چیزی پشت این نوشته ها پنهانه، اگه همین کتاب رو بدون اسم نویسنده دستمون بدن آیا همین رفتار رو باهاش خواهیم داشت؟ مثلا بگن این از یه نویسنده تازه کاره ... اونوقت شاید داستان اولشو بخونیم و بعد خیلی راحت کتاب رو شوت کنیم بره ... امان از این ظرف هایی که ما برای قضاوت توی ذهن خودمون ساختیم.

* این نوشته اصلا معنیش این نیست که کتاب مستور رو دوس نداشتم. ولی این قضیه خیلی ذهنمو مشغول کرده که کسانی که مستور میخونن با یه پیش داوری سمت کتاباش میرن. حتی خود من ... و خیلی پیش اومده که کتاب یا شعر یا نوشته ای از یه آدم گمنام به من داده شده و من اصلا براش انقدر انرژی نذاشتم تا بفهمم شاید حرفی پشت نوشته های ساده ش مخفی شده باشه....

نظرات  (۱۳)

  • دچــ ــــار
  • اتفاقا دیشب 
    یه چیزی شبیه همین ذهن من رو درگیر کرده بود:)

    + اینکه آدمای سیاسی اگه حتی یه روز با مترو برن سر کار این رسانه ای میشه اما ما :)
    پاسخ:
    بله متاسفانه آدما رو با موقعیتشون قضاوت میکنیم ...
  • دخترِ انـــــــــــار
  • هووووممم
    قابل تأمله
    پاسخ:
    سلام
    خوشحالم که اومدین اینورا :)
    بله :)
  • مهدیه عباسیان
  • من یکی دوسالی هست که با این فکر دست به گریبانم. و این فکر با خوندن کتابای اسماعیل فصیح به ذهنم رسید. و اون قدر اذیتم می کرد که دلم میخواست بتونم مطالعه بدون پیش داوری حتی بر اساس عنوان کتاب رو تجربه کنم. دوست داشتم یه نفر یه کتاب برداره با روزنامه جلدش کنه و بده دستم. و من حالا با ذهنی خالی خودم رو به اون بسپرم و ببینم به کجا میرسم...


    پاسخ:
    دقیقا... این نبودن پیش داروی خیلی مهمه
    نکته خیلی خیلی خیلی خیلی مهمی هست

    ما هیچوقت نمیتونیم بدون ذهنیت راجع به چیزی قضاوت کنیم.
    به همین خاطر هست که خیلی ها برای اینکه بتونند مخاطب رو قانع کنند که بخونه،  جمله های خوب و بامفهوم رو از زبان بزرگان نقل میکنند. چون میدونند اگر کسی اون جمله رو با اسم نویسنده واقعیش بخونه بهش اهمیت نمیده
    پاسخ:
    خب این از نظر شما خوبه یا بد؟؟
    دقیقا همینه که فرمودین
    از قضاوت کردن متنفرم,اما گاهی واسه همچین مسایلی پیش میاد

    پاسخ:
    خیلی سخته قضاوت نکردن... 
    و البته خوش اومدین
    امان از این همه پیش داوری...

    من خودم زیاد قضاوت می کنم، بعد اووسط مسط ها مچ خودم رو می گیرم :-|
    پاسخ:

    سلام :)

    همون وسط مسط هاهم مچ بگیرین خیلی خوبه ...

    من تا حالا از مستور کتابی نخوندم...پیشنهاد می دین خوندنش رو؟

    :: قضیه ای که گفتین رو خیلی وقت ها بهش فکر کردم...شاید یه شاعر تازه کار چیزی در یه بیتش باشه برابر با مفهوم یه بیت از ابیات شاعری مثل حافظ!!! اما چون این تازه کاره و اون حافظ خب! نگاه مردم تفاوت زیادی پیدا می کنه :) کاش اینجوری نباشیم :)
    پاسخ:

    سلام

    خوش اومدین

    بله کاش...

    والا نوشته های مستور خیلی بستگی به سلیقه تون داره. امتحانش کنید به نظرم. کتاباش خیلی حجمی نداره دو سه ساعته تمومه میشه

    خب این برای همه ی اتفاقات زندگی ما هست و به نظر من خیلی طبیعیه!
    ما برای همه همینطوریم.
    برای پدر و مادر و خانواده و آرمان و دین و همه چیزمون همینطوریم! با پیش فرضهامون زندگی میکنیم و ادامه میدیم.
    من متوجه نشدم منظورتون این بود که این بده یا خوبه؟!
    پاسخ:
    به نظر من بده ....
    لااقل اکثر جاها بده
    حتی توی دین و آرمان . انقد پیش فرض داریم و پذیرفتیمشون که به اعتقاداتمون هم فکر نمیکنیم . فکر خودمون رو می بندیم ...
    به نظر شما خوبه ؟ شاید شما دلیلی دارید که من بهش فکر نکردم
  • یا فاطمة الزهراء
  • تا حالا به این مسئله فکر نکرده بودم
    جالب و درست بود
    پاسخ:
    سلام :)
    بله متاسفانه ... از این به بعد باید به یکی بگم جلو کتابو بکنه بعد بده من بخونم :))
    اصلا قائل به این نیستم که فلان چیز رو چون فلانی نوشته خوبه، نادر جان ابراهیمی هم که عاشق نوشته هاشم یه «یک عاشقانه آرام» داره که ملت براش سینه چاک می کنن ولی من کلا رویکردم بهش اینه که «سو وات؟» :|
    فکر می کنم ایراد از منه که برند پذیر نیستم:دی
    پاسخ:
    سلام
    خوش اومدین :)
    ایراد نیست. به نظرم خیلی خیلی خوبه. شما از اون دست آدمایی هستین که حرفی که زده میشه براشون مهمه نه شخصی که اون حرف رو میزنه و این عالیه. من خیلی برند پذیرم. ولی سعی میکنم رو خودم کار کنم که نباشم
  • منتظر اتفاقات خوب
  • یادگرفتن اینکه به "ما قال" توجه کنیم ونه"من قال" درسته خیلی سخته ولی هرکی که تونست خوش بحالشه.
    سعی کنیم از جهت سیلی که جامعه رو باخودش همراه میکنه بیایم بیرون و خودمون جهت رو انتخاب کنیم. یا هم مسیر با اون سیل و یا خلاف جهتش. ما فقط یه بار زندگی می کنیم.
    پاسخ:
    حرفاتون عالیه . کاملا موافقم ... امیدوارم بتونیم

    سلام

    من اینطور فکر می کنم:
    اینجا دو موضوع جدا از هم وجود دارد
    ا- دقت در یک نوشته به این علت که آن نوشته از فرد خردمند یا صاحب علمیست. این اصلا بد نیست. حتی در داستان ها. قطعا آن کاوشی که رمان های داستایوفسکی و هوگو نیاز دارد خیلی از رمان های سطحی ندارد.
    2- مطالعه جانب دارانه ی یک نوشته چون از شخص خاصی است. حال هرکه می خواهد باشد. این ایراد بزرگ و تاثیر گذاری است که بر خواننده وارد است که باید نگاه خودش را اصلاح کند.
    چه اینکه جایی می خواندم (قریب به این مضمون): دینی که با افراد بیاید با افراد هم خواهد رفت. جای دین هرچه می خواهید قرار دهید. یا آنجا که در جنگ جمل، امیرالمومنین (ع) به آن شخص درمانده از یافتن حق، از مناقب خود نمی گوید بلکه می گوید "تو مرد را به حق می شناسی یا حق را به مرد". البته چندان هم سخت نیست. کافیست فرد رجوع کند به نویسنده های بزرگی که چرخش های 180 درجه ناگهانی داشته اند. یا مرور افراد صاحب سبکی که در نوشته های دوره های مختلف زندگیشان نگاهها و نظرات کاملا متضادی بروز داده اند.

    +

    بشخصه بسیاری از اوقات سعی می کردم قبلا از خواندن کتابی حتما یک شمای کلی از آرا و نظریات نویسنده در دوره های مختلف زندگی اش پیدا کنم. و  جتی بررسی می کردم که آن کتاب در چه دوره ای از زندگی آن فرد نوشته شده است. اما بعدتر به این نتیجه رسیدم بسیاری از اوقات اگر کسی مورد 2 را در خودش تقویت کند، نیازی به مورد یک هم نیست. چند صفحه از یک کتاب را که خواند می تواند جنس و مایه ی کتاب را تشخیص دهد.

    پاسخ:
    سلام
    درمورد گزینه اول کاملا موافقم. هرکس با توجه به سطح فکرش دقت خاصی رو میطلبه. اما صرفا دقت و نه قضاوت. به نظر من خوبه که یاد بگیریم شک کنیم. کاری که هنوز برای خودم عملی نشده...
    مورد دوم رو هم کاملا قبول دارم ... و چقدر -به شخصه برای من- شناختن این معیار سنجش سخته . خیلی سخت...
    خب شاید بعضی جاها بد باشه اما به نظر من کلا چیز بدی نیست.
    وقتی این موضوع بد میشه که شمای نوعی متعصبانه و کورکورانه به دنبال چیزی بروید که چون فلانی گفته پس الا و لابد درست است، اون هم فلانی ای که دلیل متقنی بر درست بودن اقوال و احادیثش ندارید.
    اما اگر دلیل داشته باشید که صحبت های فلانی درست است، خب خوبه که پیروش بشید و هرچه گفت مرید وارانه بپذیرید.
    اگر من بدونم که اسلام برحق است، و با اصول منطقی مسلمان شده باشم، خب طبیعیه که احکامش رو هم بدون درگیر شدن با درست یا غلط بودنش بپذیرم! چون این اسلامه!
    یا وقتی که از محبت پدر و مادرم نسبت به خودم مطمئنم ( با خاطرات و تصویرهایی ک ازشون در ذهن دارم) طبیعیه که توصیه هاشون رو بپذیرم.
    خب فکر کنید که چنین ویژگی ای در انسان نمی بود! خاطرات، دلخوشی ها، اعتمادها و همه چیز از بین میرفت.
    حالا در مورد نویسنده ها هم همینطور! اینکه شما به خاطر مستور بودن نویسنده، متنش رو دقیق تر یا با حس خاصی بخونید اصلا اشکالی نداره.
    البته راستش رو بخواید من خودم به همه چیز در این سطح نویسنده و اشخاص و اینها، گیر و حساس هستم و اصلا نمیتونم بر اساس قضاوتهای قبلیم عمل کنم و همیشه در حال کشف شخصیتشون و ویژگی هاشونم انگار! که آیا واقعا این مستور همونیه که من در موردش فکر میکنم یا من در موردش اشتباه کردم!
    و این رو خیلی ها اسمش رو میذارن تلاش برای تحلیل آدمها!!
    شاید شما اینطوری بودن رو بیشتر بپسندید اما خب این ویژگی هم خیلی خوب نیست! باعث میشه آدم آرامش روح و روانش رو از دست بده و خیلی هم ایده آل گرا بشه.
    نمیدونم چقدر خوب توضیح دادم یا بد!
    ممنون بابت توصیه تون و کتابی که معرفی کردین.
    پاسخ:
    توضیحتون عالی بود ... بله درسته حق با شماست همیشه هم چیز بدی نیست


    خواهش میکنم . :) ممنون از وقتی که گذاشتید