گاه نوشت های یک "من"

گاه نوشت های یک "من"
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «ادبی نوشت» ثبت شده است






گمان نکن که پس از حمله چشم هات به سرزمین روحم

     جز اسیری زخمی و دست بسته
 

          که نه پای رفتن دارد و نه جای ماندن

                                    باقی مانده باشد ....

واژه هایم خشکیده اند 
سال هاست که در پس شرمی ابلهانه، آن ها را در تلّی از حسرت مدفون میکنم 
میخواهم برای تو بنویسم 
برای تو 
تو که هیچوقت اضطراب و هیاهویِ از کنارت گذشتن را حس نکردم 
هیچوقت با لرزشی در صدا سر صحبت را باز نکردی تا گونه هایم از شرم سرخ شود 
من عزادار عشقِ نداشته ی توام 
من سوگوارِ نداشتن توام 
می فهمی چه حسی دارد وقتی کسی سال ها و سال ها واژه ها را در گهواره ای از عشق بزرگ کند تا روزی برسد

که در مسلخ قربانیـ ـشان کند...

و تو حتی به خودت زحمت آمدن ندهی