اشتباه هم مثل دروغ است، گاهی فکر میکنی برای جبرانش مجبوری اشتباه دیگری خلق کنی! یادت باشد گاهی آنقدر باید توی چاه یک اشتباه بمانی تا بپوسی و پرونده آن اشتباه بسته شود...
بعضی وقت ها لازم است محکم بایستی و رنج هایی که اشتباهاتت به تو تحمیل کرده اند به صورتت سیلی بزنند و تو زانو نزنی...
شاید اشتباه را بشود بخشید اما کوتاه آمدن در مقابل "رهایی از تبعات اشتباه با ساختن یک اشتباه دیگر" را، هرگز نمی توان بخشید...
+ دفتر اول از نصایح "صدر المتالهات"
2- متنت من رو یاد یه جمله ای انداخت، که نمی دونم جایی خوندمش، یا شنیدمش. ولی خودم به شدت در هر روز زندگی تجربه اش کردم و بهش ایمان دارم. اینکه تا به درس نهفته در هر ماجرا توجه نکنیم، اون ماجرا تمومی نداره. درس و نکته ی پنهان درون اون به اشکال و روش های مختلف سر راهمون قرار می گیره... پس چه بهتر که همون اول درد و رنج رو به جون بخریم و برسیم به عمق مطلب. برای جلوگیری از تکرار...
پراکنده گفتم. نمیدونم مفهوم بود یا نه... الان خوابم میاد!