گاه نوشت های یک "من"

گاه نوشت های یک "من"
طبقه بندی موضوعی

آرزوهای بچگیم رو خیلی خوب یادمه ...چهار-پنج ساله بودم که شنیدم پارک ارم یه قسمت "ماشین بازی" داره که مخصوص بچه های زیر نه ساله... همش خدا خدا میکردم که نه ساله م نشه تا بالاخره مامان بابا رو راضی کنم بریم پارک ارم... چقدر آرزوی بزرگی بود "ماشین بازی" واسه بچگی های من ...

یکی دیگه از آرزوهام این بود که سوار یه اسب بشم. یه اسب سفید که همیشه توی رویاهام دستاشو بالا میبرد و شیهه میکشید و بهم زل میزد ...

 

به آرزوهام رسیدم، ولی خیلی دیر... وقتی که نه سالگی رو با حسرت "ماشین بازی" گذرونده بودم و اونقدر بزرگ شده بودم که چشای اسب توی رویاهام دیگه برق نمیزد...

هر آرزویی یه تاریخ انقضا داره که اگه تا اون موقع برآورده نشه برای همیشه میمیره... برای همیشه...

وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که همه آدم بزرگا توی دلشون یه قبرستون دارن پر از آرزوهای مرده ... آرزوهایی که شاید یه روزی برآورده شن اما دیگه هیچوقت از اون قبرا بیرون نمیان و از سنگینی دل آدما کم نمیکنن...

 

 

She wanted to play a piano

But her hands couldn’t reach the keys,

When her hands finally could reach the keys

Her foot couldn’t reach the floor,

When her hands finally could reach the keys

And her foot could reach the floor

She didn’t want to play that ol’ piano anymore!

 

Shel Silverstein

 

 

نظرات  (۷)

امیدوارم خود "آرزو"همیشه زنده باشه و تا می تونه آرزو آفرینی کنه و بهشون برسه...

آرزوها قشنگن... حتی اگه هیچ وقت نشه بهشون رسید...
پاسخ:
فدای تو...
جمله اخرتو قبول ندارم... ولی نظر شما محترمه
این چه رسمیست که تا عشق هست تا آسمان هست،تا زمین هست، تا شقایق هست،زندگی باید کرد
زندگی چیزی نیست،جز به هم بافتن ثانیه ها، و چه عاشق باشیم چه نباشیم زمان میگذرد و خیالش هم نیست و چه بهتر که نمی گردد باز
پشت سر چیزی نیست،  جز یاد او، هرچه بوده ست بخیر، گذرش میمون باد....
پاسخ:
عالیه :) با صدای خودت عالی تر!
امیدوارم خود "آرزو"همیشه زنده باشه و تا می تونه آرزو آفرینی کنه و بهشون برسه... 

آرزوها قشنگن... حتی اگه هیچ وقت نشه بهشون رسید...

مهدیه خانم "آرزویی" که نشه بهش رسید زخم میشه روی دل، قشنگ نیست
پاسخ:
به مهدیه میگم بیاد جواب بده :)

آقای امیر:



در مورد این موضوع و موضوع های مشابه میشه ساعت ها حرف زد بدون اینکه طرف مقابل رو حتی یکم قانع کرد. چون همه چیز بستگی به نوع نگاه و عقیدمون داره.

من فقط یک مقدار در مورد نوع نگاه خودم توضیح میدم:

من با زخم روی دل موافقم. قبول دارم که کنار اومدن با هر زخم، به خودی خود یک عمر زمان می خواد و چه برسه به چند زخم همزمان یا پیاپی یا یک زخم کاری. ولی فکر میکنم دلی که زخمی نباشه هم قشنگ نیست! آرزوهای من دو دسته میشن: مادی و معنوی. منظور از مادی چیزهایی هستند که شاید به خاطر محدودیت جغرافیایی و مالی و ... بهشون نمی رسم. ولی آرزوهای معنوی شامل چیزهایی می شن که یا رسیدن بهشون رو بلد نیستم و نمی رسم. یا اینکه شرایط دست به دست هم میدن و من رو ناجوانمردانه از اون دور می کنن و داغش رو روی دلم میذارن. نرسیدن به آرزوهای دسته اول فقط نوعی حسرت ایجاد می کنه و نرسیدن به آرزوهای دسته دوم، انواع زخم.
حسرت ها گوشه ذهن می مونن. با قرار گرفتن در شرایط مشابه ممکنه دوباره جون بگن و اون آرزوی دیرینه رو دوباره بیدار کنن. ولی زخم ها قوی می کنن. هر زخمی من رو تبدیل به یه من دیگه می کنه. درد داره، زجر داره، از نفس افتادن داره، یه جنگ درست و حسابی درونی داره، ولی عوضش باعث می شه من همون جایی که بودم، نمونم. زخم های روی دل من بهم این اجازه رو نمی دن که بنشینم و براشون تا ابد عزاداری کنم. هلم میدن به جلو. هر زخم به صورت مجزا یه آرزوی دیگه تعریف می کنه. یه آرزوی دیگه با سرنوشتی نامعلوم که بازم می ارزه حتی به قیمت زخم شدن براشون جنگید.

اگر میگم آرزوهای نرسیده هم قشنگ هستن برای اینه که همیشه تو ذهنمون می مونن. جاودان می شن. ولی خیلی آرزوهای دیگه بودن که با رسیدن تموم شدن و کم کم هم به دست فراموشی سپرده شدن. و اینکه هر آدمی رو به راحتی میشه با نوع آرزوهاش شناخت. نرسیدن به یه آرزو، از قشنگی و ارزش واقعی اون آرزو هیچ چی کم نمی کنه...

همین... امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.

پاسخ:
فارغ از بقیه ش من از یه جمله ت خیلی لذت بردم " آرزوهایی که با رسیدن تموم شدن و به دست فراموشی سپرده شدن" ... خیلی عالی بود
خانم  مهدیه: 
خوندم و از خوندنش لذت بردم و نه یک بار، دو بار( زیبایی متن -فهمیدن دقیق منظور)
کاش همینطور باشه که میگید "هر زخم به صورت مجزا یه آرزوی دیگه تعریف می کنه"
شما علاوه بر قدرت انتقال بالایی که دارید. یک نویسنده قابل هم هستید.
موفق باشید ممنون که وقت گذاشتید و پاسخ دادید.  خدانگهدار

سلام

خیلی قلم خوب و روانی دارین,راستش بهتون حسودیم شد!

فقط یه پیشنهاد

یکم به نوشته هاتون قالب طنز هم بدین فوق العاده میشه

پاسخ:
سلام
ممنون از لطفتون 
راستش استعداد طنزنویسی ندارم

اولین باره میشنوم کسی دوست نداشته بزرگ شه!

حالا تا یه حدی!

مثلا همون 9 که شوما گفتین..

الهی.. چقد بچگانه..


پاسخ:
تازه من توی بچگیم آرزوی مردن قبل از رسیدن به سن تکلیف رو هم داشتم که آوردنش مناسب متن نبود :))