گاه نوشت های یک "من"

گاه نوشت های یک "من"
طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

ای یار جفا کرده‌ پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده

ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده

در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده

بس در طلبت کوشش بیفایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده

مرغ دل صاحبنظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده

میلت به چه ماند؟ به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن اهوی رمیده

گر پای به در می نهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده

با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده

روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند، روی تو دیده

 



 
آخ! گئجه لَر یاتمامیشام من سنه لای- لای دئمیشم...

 

متن شعر : کلیک


ترجمه فارسی : کلیک

 

 

- وقتی با "او" حرف میزند، با کمی تیزبینی می شود فهمید دارد تحملش میکند. میدانم که "او" هم باهوش تر ازاین حرف هاست که نفهمد. اما چرا پایش را از این رابطه بیرون نمی کشد ... کمی که فکر میکنم حس میکنم هر دو دارند به طور خودآگاه بازی می کنند. حتما برای رسیدن به نفعی مشترک ... چقدر دردناک است تلف کردن عمر در این بازی ها ... یاد حرف یک بازاری می افتم که می گفت، من دروغ می گویم و  طرف مقابل هم میداند که دروغ می گویم. اما این قاعده بازی ست ...


- یلدای امسال هرچند طعم یلداهای خانگی را نداشت اما به اندازه کافی شیرین بود. مخصوصا حافظ خوانی اش با دوستان ... جالب بود که همه فال هایی که دیشب گرفتم، دوست داشتنی ترین و معروف ترین و نوید بخش ترین غزل های حافظ بودند... انگار حافظ هم دلش نمی آمد یلدای بچه های خوابگاهی را تلخ کند. حتی "یوسف گمگشته باز آید به کنعان " را هم رو کرد :))