اصولا کتاب هایی که تمرین های عملی داشته باشن، مدت زمان زیادی منو درگیر میکنن. حادترین حالتشون یه کتاب تقویت حافظه ست که فکر میکنم سه ساله دارم تلاش میکنم تمومش کنم... اما این کتاب چون امانت بود و باید توی مدت مشخصی خونده میشد، منو دچار یه درگیری شدید با خودم کرد. نتیجه این درگیری تموم کردن سرسری کتاب، انجام ندادن تمرین هاش و پرش از یه بخش هاییش بود...
موضوع کتاب برام خیلی خیلی غیر قابل درک بود:
همه ما در درونمان کودکی داریم، که بخش احساسی و عاطفی وجود ماست . این کودک ، بازیگوش و شهودی و خلاق و خود انگیخته است.
اگر چه اغلب اوقات زیر نقاب بالغانه یی که به چهره می زنیم پنهان می ماند. کلید انس و الفت در روابط، شادابی و طراوت و تندرستی ، کشف گنجینه های درون و آگاهی از ضمیر نورانی خویشتن، جملگی در دستهای اوست.
نویسنده در ابتدای کتاب توضیح میده که با کمک یه درمانگر متوجه شده که بیماری های جسمی و روحی ای که بهشون مبتلا شده، از بی توجهی به کودک درون نشأت گرفتن و از طریق "شفای کودک درون" تونسته به اونا غلبه کنه.
هنوز این موضوع در حدی برام جا نیفتاده که بتونم راجع بهش چیزی بنویسم. اینکه بتونم وجود خودمو به چند بخش (کودک درون، والد مهرآمیز، والد حمایت گر، والد نکوهشگر و ...) تفکیک کنم و بفهمم که چه تعادلی باید بینشون برقرار بشه خیلی برام سخته. اما در طی خوندن این کتاب به چند تا نکته پی بردم... اینکه سطلنت دنیای درون من با والد نکوهشگره. یه صدایی که مدام مشغول انتقاد و سرکوب و ایراد گرفتنه. یه بخشی که اجازه راضی بودن از هیچ کاری رو به من نمیده. و اینکه تا حالا وجود بخشی به اسم والد حمایتگر و مهر آمیز رو حس نکردم. بخشی که خودم رو دوست داشته باشه و توی کشمکش هایی که توی زندگیم اتفاق میفته از خودم حمایت کنه و دلش برای خودم بسوزه....
به نظرم موضوع خیلی جذابیه ... خیلی دوس دارم بیشتر بدونم....
چیزی که توی تمرین های کتاب به کرات دیده میشه اینه که از دستی که بهش مسلط نیستیم به عنوان نماینده کودک درون استفاده شده. یه سایتی رو پیدا کردم که تمرینات کتاب رو کامل لیست کرده اگه براتون جالبه میتونید ببینید : تمرین های کتاب شفای کودک درون
به نظرم تجربه کردن دیالوگی که بین شخص و کودک درونش اتفاق میفته خیلی باید هیجان انگیز باشه...
یه موضوع دیگه ای که خیلی ذهنمو درگیر کرده، ربط مبحث کودک درون به خودشناسی دینیه. نویسنده یه قسمتی از کتاب به موضوع ادیان اشاره کرده و نوشته:
موضوع حمایت را می توان در همه ادیان و سنن معنوی مشاهده کرد. بارزترین نمونه اش این آیه کتاب مقدس است که :"ما را از پلیدی مصون بدار". معمولا انسان به هنگام دعا در برابر مخاطرات دنیا، حمایت الهی می طلبد. اگرچه می تواند این دعا را نیز بیفزاید که: " این گرایش براو غالب نشود که از مسئولیت شخصی خود بپرهیزد". یکی از بهترین راه های تماس و اتصال با اقتدار برتر خویش، مراقبه و دعا است. آن چه اهمیت دارد تجربه اقتدار برتر، در درون خویشتن است. از طریق این تجربه می توان به احساس وصل رسید: یگانگی با همه موجودات، و آگاهی وحدت. در این حالت، گویی بخش گمشده وجودتان را یافته اید: قدرتی که هرگاه به آن نیاز داشته باشید در دسترس است. کافی است این اقتدار درونی را فرا خوانید و مطمئن باشید که درون خودتان است و پاسخ خواهد داد. بعضی به این قدرت "ضمیر برتر" می گویند. خودم به عنوان "ضمیر درون" یا "خویشتن خویش" از آن یاد می کنم. به هرحال نقش این اقتدار، شفای کودک درون است!
لطفا اگر کسی منبعی برای فهمیدن ربط این مباحث به هم داره معرفی کنه!