گاه نوشت های یک "من"

گاه نوشت های یک "من"
طبقه بندی موضوعی

بغض مثل دستی گلویت را چنگ میزند

با بهت به اطرافت نگاه میکنی

پر از بهانه ای برای گریستن اما دریغ از یک قطره اشک

ناچار میشوی به خودت سیلی بزنی

انقدر بزنی تا اشک توی چشم هایت جمع شود

و دانه دانه روی گونه هایت بریزد

 

این اشک ها عصاره عمیق ترین اندوه های جهان اند...