گاه نوشت های یک "من"

گاه نوشت های یک "من"
طبقه بندی موضوعی

بسم الله ...

1- اینکه دقیقا از غروب چهارشنبه تا صبح جمعه نود و نه درصد وقتم رو در مساحتی به اندازه 6 متر مربع و اکثرا به صورت افقی بگذرونم و برای اولین بار بعد از 7-8 سال کنترل تلویزیون رو دستم بگیرم و هی کانال عوض کنم و هر چند ساعت یک بار به خودم بگم : "بسه دیگه پاشو!" و چیزی درونم بگه : "تو رو خدا نه... بذار همه چی متوقف باشه"، شاید منطقا حرکت خوبی نبود اما برای آروم کردن ذهنی که مورد حمله هزاران فکر در هم و برهمه به اندازه نفس کشیدن ضروری بود...

و نتایجی هم در بر داشت از جمله اینکه تمام بودجه ای که داره صرف صدا و سیما میشه شبیه اینه که یه نفر از صبح تا شب بالای یه آبشار بلند بایسته و هی توی آبشار تراول بریزه تا آب ببردش!

و اینکه ملاک غنی بودن، داشتن پول نیست ... داشتن آدماییه که حتی اگه کنارت نباشن فکرشون، یادشون و دلگرمیِ وجود داشتنشون، آرامش محضه...

2-  امروز یاد سوال استاد زبانم افتادم، میگفت اگه قرار باشه برای همه عمر برید به یه جزیره متروکه و فقط سه تا انتخاب برای همراهی داشته باشید (شیء یا جاندار)، اون سه تا انتخاب چیاست... این که سه تا انتخاب خیلی کمه به کنار، دارم به این فکر میکنم که، خوش به حال اوناییکه اگه این انتخاب عمومی باشه، واسه انتخاب کردنشون دعوا میشه ... و به این فکر میکنم که اگه واقعا همچین انتخابی وجود داشت خدا باید از یه سری ها چند تا کپی میزد...

اگه دوس داشتین سه تا انتخابتون رو توی کامنتا بگید :)

3- اِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یقى بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یجَلّى بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ. (25)

خداوند به وسیله تقوا بنده را حفظ می ‏کند از آنچه که عقلش به آن نمى ‏رسد و کور دلى و نادانى او را بر طرف مى ‏سازد.

"امام محمد باقر علیه السلام"

الکافی، ج 8 ، ص 52، ح 16


4- پاییز هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد
با این‌همه
از منبر بلند باد
بالا که می‌رود
درخت‌ها چه زود به گریه می‌افتند !

"حافظ موسوی"

5- به چه روزی افتادیم که وقتی گوجه، مزه گوجه میده تعجب میکنیم و ذوق مرگ میشیم!!!

نظرات  (۸)

حالت خوبه؟! سی و اندی ساعت افقی!چرا؟!
پاسخ:
خسته ام ...
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده جرم پسرش برخورده ...

البته "اکثرا" میتونه کمی بیشتر از نیمی از زمان باشه! سی و اندی رو از کجا آوردین؟!


  • مهدیه عباسیان
  • 1- بعضی وقتا این به باد دادن پول لازمه، این بودجه رو هوا دادن. برای رسیدن به چیزی که تهش می‌ارزه. یا نه. برای استراحت دادن به ذهن و پالایش افکار درونش.
     نه خسته رفیق جان

    2- من به اونایی فکر میکنم که شاید هیچ وقت انتخاب نشن. و اینکه اگه من یه آدمی رو انتخاب کنم و او حاضر به همراهی من نباشه چی؟ خیلی پیچیده است... :(

    3- احسنت

    4- میگم من یه بار یه چیز از این وبلاگ .... یت کپی کردم. این چه پیام اخلاقی ایه که دنبالش میاد؟!

    5- من این حسو نسبت به توت فرنگی هم دارم. :)

    پاسخ:
    1- آخه به این درد هم نمیخورهههه . هیچی به درد بخور پخش نمیکنن :|
    2 - آره راس میگی :( به اینش فکر نکرده بودم
    3 - :)
    4- کلاس کاره :))
     5 - من به خیار و گوجه و پرتقال این حسو دارم
  • مهدیه عباسیان
  • ادامه جواب گزینه‌ی 1: من با تلویزیونش کاری ندارم. با اون وقفه دادن به روند طبیعی زندگیت کار دارم. یه استراحت. یه جای خالی که حالا با هرچیز به درد بخور یا به درد نخوری پر شه...
    پاسخ:
    آهان ... حله
  • د‌ل‌باخته ..
  • برکت رفته از روزگار...
  • منتظر اتفاقات خوب
  • گفتن سه تا خیلی سخته. از حالت افقی خارج شید و از لحظه لحظه زندگیتون استفاده کنید.
    پاسخ:
    یه استراحت موقتی و ضروری بود :-)
    رسیدن به تقوا یکی از بزرگترین آرزوهامه...
    پاسخ:
    ان شاء الله میرسید ... هم شما و هم ما ...
    با یه بهار و یه ریحان و یه مینا میشه رفت تو دل تنهایی و ککتم نگزید.
    یحتمل تو هم از سه تای خودتو داری که بعض وقتا همچین میری تو دل تنهاییت.
    تلویزیون چندتا شبکه داره که من یکی رو هنوز مخاطب نگه داشته.
    یکی ش پویاس به خاطر کارتون پسرشجاع و جودی ابت
    یکی س نسیمه به خاطر اون تکه فیلمایی که پاری اوقات پخش میکنه و ویتامین خ
    یکی شم همون چهار معروفه(((-؛
    پاسخ:
    بهار و ریحان و مینا؟! 
    بله منم نسیم و چهار رو دیدم بقیه رو یه دیقه هم نمیشد تحمل کرد
    بهار و ریحان دختران من اند و مینا جان من
    پاسخ:
    در پناه خدا سلامت و خوشبخت باشید ان شاء الله