گاه نوشت های یک "من"

گاه نوشت های یک "من"
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رستاک» ثبت شده است

ریاست محترم کل دنیا حضرت الله
با سلام و تحیت
احتراما به استحضار می رساند، اینجانب بنت الآدم علیه السلام، به دلیل مواردی که در ذیل آمده است، مراتب شکایت خود را از آدمیان اعلام داشته و از جنابعالی تقاضا دارم در برخورد با خاطیان، اقدامات لازم را مبذول داشته و در صورت امکان، هر چه سریعتر با تقاضای اینجانب برای انتقال از این مکان موافقت فرمایید.
  • با چشم های خودم دیدم که خانواده ای نوپا، با تکیه بر اموال بی شمار خویش، برای مسافرت مجموعا یک هفته ای در سال به قم، خانه ای مبله با همه امکانات - خیلی خیلی بیشتر از آنچه در خانه دائمی ما به چشم می خورد- برای خود مهیا کرده بودند و این تنها یک فقره از میلیاردها تومان اموال عملا بلااستفاده آن هاست و با همان چشم ها دیدم که دوستم تصادف کرده و چند روزی است از گردن درد شدید رنج می برد اما از ترس هزینه درمان، به دکتر مراجعه نمی کند. این که آن ها دارند و این ها ندارند شاید مسئله قابل اعتراضی نباشد اما این که آن ها از کنار این ها بی اعتنا می گذرند، احتمالا باید قابل رسیدگی باشد.
  • دیروز با همین چشم هایم - که فکر میکنم این روزها کور شدنشان بهتر از دیدنشان باشد - دیدم که بچه ای چهار پنج ساله را که برای فال فروختن در مترو اجیر شده بود، کتک می زدند و از مترو بیرون می انداختند. لطفا به این مورد و هم سن و سال هایش با سرعت بیشتر ترتیب اثر داده شود.
  • چندین ماه است با همین چشم هایم، از اخبار چندین بار تکرار صدا و سیما می بینم، که روزی یک عالمه!! بچه، احتمالا در بغل مادرشان، و شاید کمی آن طرف تر، اما نه آن قدر دور که مادرشان تکه تکه شدنشان را نبیند بمباران می شوند. لطفا در این مورد صبوری خویش را به حداقل مقدار ممکن برسانید.
برای پرهیز از طولانی شدن نامه، تنها به ذکر موارد مهم تر بسنده شده است. پیشاپیش از لطف بی دریغی که برای حل این مشکلات مبذول می دارید سپاسگزارم.

 
و من الله التوفیق
آخرین روز از شهریور جهنمی زمین، سنه هزار و سیصد و نود و پنج
بنت الآدم


 

 

 

 

مث آخرین روز شهریوره ... همه ترسم اینه بره بگذره...